کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

واکسن شش ماهگی پسر گلم

فرزندم: پسرم: کیانمهرم: حالا که به لطف دائمیش میشود این "میم"نازنین و دوست داشتنی را کنار اسمت بنشانم و همه ی تعلقم را به تو و به روزگارت در همان یک حرف نابش خلاصه کنم.حس قریبی در وجودم می دود و مرا می رساند به مرزی که رهایی از سرزمینش ممکن نیست.... امان از این "میم" ی که همزمان محصورم میکنید محدودم میکند به اوجم میبرد و بر میگرداند شاکیم میکند شاکرم می سازد می شود تنها بهانه ی زندگی دلیلی برای ادامه ی بندگی کج خلقم میکند به سر ذوقم می آورد و مادرم میکند....... پسرک آمده ام که قولی بگیرم و بروم بروم برای مدارا با همان حس های هر  روزه و جدیدی که آن حرف الفبا برایم به ارمغان اورده لط...
26 بهمن 1392

بالاخره بعد یه غیبت کبری ما برگشتیم...

   کیان مهر عزیزم تا این لحظه ، 5 ماه و 26 روز و 12 ساعت و 46 دقیقه و 39 ثانیه سن دارد : بیست دی ماه باغ خونه عزیز جون خب خاله های نازنین سلام بالاخره موفق شدم کم کم بیامو خاطره های پسر نازمو بنویسم. توی این مدت خیلی تغیر کرده.وقتی که داشتیم میرفتیم شما 4 ماهو 5 روزت بود کم پیش میومد که وقتی به پشت خوابیده بودی برگردی اما وقتی رفتیم شما هفته اول یاد گرفته بودی و فوری برمیگشتی جوری که یه ثانیه هم به پشت نمیخوابیدی اوایلش یه کم دستت و به سختی از زیر خودت ازاد میکردی و همین باعث شده بود که شبها من 100 بار بلند بشمو مواظبت باشم اخه برمیگشتی روی دماغت و بعدشم خوابت میبرد من دورو برتم بالشت میزاشتم اما فایده ندا...
23 بهمن 1392
1